هوش مصنوعی (AI) مدتهاست که وجود دارد، اما عرضه ChatGPT در نوامبر گذشته، این فناوری را به جریان اصلی آورد و بحثهای زیادی درباره تأثیر آن بر مشاغل و کسبوکارها ایجاد کرد. این ابزار در عرض دو ماه به ۱۰۰ میلیون کاربر رسید و به یکی از سریعترین سرویسهای در حال رشد اینترنت تبدیل شد. اما توانایی ChatGPT در تولید متون شبیه به انسان، پاسخ به سؤالات و انجام وظایف متنوع باعث شده بسیاری بپرسند: آیا این فناوری میتواند جایگزین مشاغل شود؟
در طول تاریخ، مردم همیشه نسبت به فناوریهای جدید نگرانی و شک داشتهاند. زمانی تصور میشد تلفن باعث کاهش تعاملات اجتماعی میشود، تلویزیون جایگزین مطالعه و گفتوگو خواهد شد، یا خودرو و یخچال تأثیرات منفی دارند. اما این فناوریها امروز بخش جداییناپذیر زندگی ما هستند.
شرکتها نباید اجازه دهند ترس از هوش مصنوعی مانع کشف قابلیتهای آن شود. بهترین راه برای مدیران و کسبوکارها این است که با این فناوری آزمایش و تجربه کنند تا هم تواناییهای آن را بشناسند و هم محدودیتهای آن را درک کنند.
یکی از واضحترین تأثیرات هوش مصنوعی در کسبوکار، اتوماسیون وظایف تکراری و وقتگیر است. بسیاری از فعالیتهای روزمره شرکتها زمان زیادی از نیروی انسانی میگیرد.
در بخش منابع انسانی (HR)، کارکنان دائماً سؤالاتی تکراری مطرح میکنند. استفاده از یک دستیار دیجیتال مبتنی بر هوش مصنوعی باعث میشود کارکنان سریعتر به پاسخهای خود برسند و تیم HR بتواند روی کارهای مهمتر تمرکز کند. در فروش و خدمات مشتریان نیز همین مسئله وجود دارد؛ بهجای انتظار برای صحبت با یک نماینده، مشتریان میتوانند از طریق چتباتهای هوشمند اطلاعات موردنیاز خود را بلافاصله دریافت کنند.
برخی شرکتها از هوش مصنوعی برای جذب و استخدام نیروهای جدید استفاده میکنند. این فناوری میتواند فرآیند تحویل مدارک، معرفی سیاستهای شرکت و ارائه اطلاعات ورود به سیستم را بهصورت خودکار انجام دهد و تجربه مثبتی را برای کارکنان جدید رقم بزند. همچنین، دستیاران دیجیتال میتوانند کارکنان تازهوارد را در مراحل آموزش همراهی کرده و مطالب مرتبط و منابع آموزشی مناسب را پیشنهاد دهند تا آنها سریعتر با محیط کار هماهنگ شوند.
یکی دیگر از کاربردهای کلیدی هوش مصنوعی، بهبود تصمیمگیری در کسبوکارها است. این فناوری میتواند حجم زیادی از دادهها را تحلیل کرده و به مدیران کمک کند تا تصمیمات خود را بر اساس اطلاعات دقیق و بدون تأثیر سوگیریهای انسانی اتخاذ کنند.
بهعنوان مثال، شرکت Peak از دادههای تراکنشهای مشتریان برای شناسایی الگوهای خرید استفاده میکند. این مدل به شرکت کمک میکند بفهمد مشتریان در کنار یک محصول خاص، چه محصولات دیگری را بیشتر خریداری میکنند. این همان روشی است که آمازون و نتفلیکس برای ارائه پیشنهادات شخصیسازیشده به کاربران به کار میگیرند.
هوش مصنوعی نهتنها الگوهای پنهان در دادهها را شناسایی میکند، بلکه مشکلات و فرصتهای بالقوه را نیز کشف میکند. برای مثال، یک شرکت ممکن است متوجه شود که مشتریانی که محصولات خود را بازمیگردانند، در خریدهای بعدی کمتر هزینه میکنند یا دیگر خرید نمیکنند. این اطلاعات میتواند به بهبود فرآیندهای مدیریت بازگشت کالا و افزایش وفاداری مشتری کمک کند.
یکی از بحثبرانگیزترین کاربردهای هوش مصنوعی، نقش آن در تولید محتوا است. آیا هوش مصنوعی میتواند مانند یک نویسنده ماهر، متنهای خلاقانه و تأثیرگذار تولید کند؟
ابزارهایی مانند Jasper که نسخهای از ChatGPT برای بازاریابی است، میتوانند محتوای متنوعی مانند پستهای وبلاگ، متنهای تبلیغاتی، ایمیلهای بازاریابی و کپشنهای شبکههای اجتماعی ایجاد کنند.
بااینحال، هوش مصنوعی هنوز نمیتواند جایگزین خلاقیت و سبک خاص برندها شود. تجربه نشان داده که متنهای تولیدشده توسط AI ممکن است لحن طبیعی و متناسب با هویت برند را نداشته باشند. بنابراین، استفاده از این فناوری بیشتر برای کمک به تحقیق، ایدهپردازی و تهیه پیشنویس اولیه محتوا مفید است، اما هنوز به بازبینی و ویرایش انسانی نیاز دارد.
باوجود تمام قابلیتهای هوش مصنوعی، این فناوری همچنان چالشها و محدودیتهایی دارد.
یکی از مسائل مهم، حریم خصوصی و امنیت دادهها است. همانطور که دِوِن لاوِل، مشاور منابع انسانی اشاره میکند، اطلاعاتی که در ChatGPT وارد میکنید، دیگر متعلق به شما نیست و حتی اگر آن را حذف کنید، همچنان در سیستم باقی میماند. این موضوع نگرانیهای زیادی درباره محرمانگی دادههای سازمانی ایجاد کرده است.
از سوی دیگر، دقت و صحت اطلاعات تولیدشده توسط هوش مصنوعی همیشه تضمینشده نیست. لاوِل در این مورد هشدار میدهد که سوگیریهای الگوریتمی میتوانند بر خروجیهای AI تأثیر بگذارند. به این معنی که بسته به منابع دادهای که مدل روی آن آموزش دیده است، ممکن است اطلاعاتی ارائه شود که دقیق یا بیطرفانه نباشد.
این مقاله تنها بخش کوچکی از تأثیرات هوش مصنوعی در کسبوکار را بررسی کرده است. این فناوری پتانسیل زیادی برای افزایش بهرهوری و بهبود فرآیندهای سازمانی دارد، اما در عین حال، محدودیتهای جدی نیز دارد.
هوش مصنوعی نمیتواند جایگزین خلاقیت، تفکر انتقادی و هوش احساسی انسان شود. این فناوری برای عملکرد بهینه همچنان به دادههای باکیفیت و نظارت انسانی نیاز دارد.
در نهایت، شرکتها باید بین پذیرش هوش مصنوعی و استفاده هوشمندانه از آن یا نادیده گرفتن این فناوری و عقب ماندن از رقبا، یکی را انتخاب کنند. آینده همکاری بین انسان و AI است، نه جایگزینی کامل آن.
درصد مطالعه مقاله