اگر در حال خواندن این مقاله هستید، به احتمال زیاد حداقل تا حدودی هوش هیجانی دارید. به هر حال، حداقل خودآگاهی لازم است تا حتی فکر کنید که باید مقالهای در مورد نشانههای هوش هیجانی پایین بخوانید.
مهم نیست که در کجای مقیاس EQ قرار دارید، دانستن نشانههای EQ پایین میتواند به شما کمک کند تا آن را نه تنها در خود، بلکه در دیگران نیز تشخیص دهید. هنگامی که میدانید EQ پایین چگونه است، میتوانید یاد بگیرید که چگونه مهارتهای خود را بهبود بخشید و با دیگرانی که فاقد این مهارتها هستند کار کنید.
نشانههای اصلی هوش هیجانی پایین چیست؟
با بحث در مورد نشانههای EQ پایین شروع میکنیم تا بتوانید مراقب آنها باشید.
هوش هیجانی را میتوان به چهار مؤلفه اصلی تقسیم کرد: خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط. بنابراین متوجه خواهید شد که هر یک از نشانههای هوش هیجانی پایین، نشاندهنده کمبود یک یا چند مورد از این مؤلفهها است.
- مهارتهای شنیداری ضعیف. افرادی که فاقد آگاهی از احساسات دیگران و تمایل به درک دیدگاههای دیگران هستند، ممکن است بتوانند صدای کسی را بشنوند، اما در نهایت نمیتوانند واقعاً گوش دهند. گوش دادن مستلزم کنار گذاشتن نیازهای خود و نشان دادن همدلی نسبت به گوینده است که هر دو به هوش هیجانی نیاز دارند.
- مهارتهای ارتباطی ضعیف. بدون آگاهی از احساسات یا زبان برای بیان آن احساسات، فردی با EQ پایین برای برقراری ارتباط مؤثر با مشکل مواجه خواهد شد. عدم خودمدیریتی نیز میتواند منجر به ارتباطات هیجانی شود که کمتر از ارتباطات سنجیدهتر فردی که میتواند احساسات خود را کنترل کند، مؤثر است. کسی که قادر به تشخیص اینکه چگونه احساساتش بر دیگران تأثیر میگذارد نیست و فاقد خودآگاهی برای درک زمانی که ممکن است اشتباه کند، میتواند در هنگام بروز درگیری تدافعی و حتی پرخاشگر به نظر برسد.
- اجتناب از درگیری. در انتهای دیگر طیف، کسانی هستند که از ورود به درگیری اجتناب میکنند، زیرا فاقد مهارتهای خودمدیریتی و مدیریت رابطه برای سازنده کردن آن هستند. چرا در مورد چیزی صحبت کنیم اگر قرار است مانند همیشه به بدی تمام شود؟
- تصمیمگیری ضعیف. افراد با EQ پایین اغلب به سرعت و بر اساس احساسات نتیجهگیری میکنند و فاقد خودآگاهی برای دادن زمان به افکار خود برای توسعه یا در نظر گرفتن توصیههای دیگران هستند.
- جابجایی سرزنش. هنگامی که اشتباهاتی رخ میدهد (اغلب از این تصمیمات ضعیف)، فردی که فاقد خودآگاهی است، نمیتواند به درون خود نگاه کند تا ببیند چگونه ممکن است در آن اشتباه سهیم بوده باشد. در عوض، آنها به دنبال مقصر در جای دیگری میگردند، معمولاً آن را بر عهده همکاران خود میگذارند.
- بیاعتنایی به احساسات دیگران. هوش هیجانی فقط در مورد مدیریت احساسات خودتان نیست، بلکه در مورد درک و برخورد با احساسات دیگران نیز هست. کسی که قادر به تشخیص، نامگذاری و رسیدگی به احساسات نیست، به ندرت احساسات دیگران را هنگام برقراری ارتباط یا تصمیمگیری در نظر میگیرد.
- طغیانهای عاطفی. اگر فردی نتواند احساسات خود را پردازش کند، ممکن است به نظر برسد که آنها از بین رفتهاند… تا زمانی که با شدت بازگردند. تمام آن احساسات سرکوب شده میتواند منجر به طغیانهایی شود، هنگامی که همه چیز در درون بالاخره به نقطه جوش میرسد.
- مشکلات در روابط. روابط سالم نیاز به صداقت، آسیبپذیری، همدلی و حمایت متقابل دارد که همه اینها به خودآگاهی و آگاهی اجتماعی نیاز دارند.
- انزوای اجتماعی. اگر فردی نتواند روابط سالمی را حفظ کند، نتیجه اجتنابناپذیر انزوای اجتماعی است. متأسفانه، انزوای اجتماعی میتواند EQ پایین را با حذف بهترین ابزار برای افزایش هوش هیجانی شما، یعنی تعامل با دیگران، تشدید کند.
- سطح بالای استرس. برای مدیریت صحیح استرس، نیاز به هوش هیجانی است، چه دانستن اینکه چه چیزی باعث استرس شما میشود، کنار آمدن عاطفی با موقعیتهای پرفشار، حل تعارض یا کمک گرفتن از دیگران. بدون این حمایتها، استرس و اضطراب به مرور زمان تنها افزایش مییابد.
نمونههایی از فقدان هوش هیجانی
حالا که نشانههای EQ پایین را میدانیم، بیایید نگاهی به چند نمونه واقعی از فقدان هوش هیجانی بیندازیم.
در کتاب خود، هوش هیجانی ۲.۰، دکتر ژان گریوز و دکتر تراویس برادبری چندین بازخورد از افرادی را نقل میکنند که در «ارزیابیهای هوش هیجانی» خود از همکارانشان دریافت کردهاند. بیایید چند مورد از آنها را در اینجا تجزیه و تحلیل کنیم.
«گاهی اوقات، استرس و احساس فوریت تینا به دیگران منعکس میشود/فشار داده میشود. خوب است که او بهتر درک کند که چگونه رفتارش بر کار و استرس عاطفی دیگران تأثیر میگذارد.»
در اینجا میبینیم که تینا فاقد خودآگاهی برای دانستن این است که چه زمانی احساساتش بالا میگیرد، بنابراین به جای پردازش درونی آنها، استرس خود را به افراد اطرافش منتقل میکند. این باعث استرس در همکارانش میشود و به روابط او در محیط کار فشار میآورد.
«می باید فعال باشد نه منفعل. در مواقع بحران، او نباید به همه نشان دهد که چقدر استرس دارد… او باید احساسات خود را زمانی که مردم در جلسات در مورد مشکلات خود صحبت میکنند، کنترل کند.»
واضح است که می فاقد مهارتهای خودمدیریتی برای کنترل واکنشهای عاطفی خود به موقعیتها و افراد دیگر است، که توانایی او را برای رهبری در مواقع بحران و کمک به همکارانش در مدیریت استرس خودشان مهار میکند.
«کریگ باید بهتر گوش دهد. او باید به آنچه گفته میشود توجه کند تا اینکه به آنچه میخواهد بگوید فکر کند… من همچنین آرزو میکنم که او در بازنمایی ایدههای دیگران دقیقتر باشد.»
مهارتهای ضعیف آگاهی اجتماعی کریگ مانع از گوش دادن واقعی او به همکارانش و درک دیدگاه آنها در مورد مسائل میشود. او چنان در افکار خود غرق شده است که نمیتواند به بیرون از خود نگاه کند تا احساسات افراد اطرافش را درک کند.
«ناتالی باید عیبیابی در هر موقعیتی را متوقف کند. این خستهکننده و بیانگیزه کننده است. او باید شروع به شناخت دستاوردهای مردم کند. یک ننگ وجود دارد که ناتالی سرسخت، کار کردن با او دشوار و غیرقابل دسترس است. او ممکن است به نتایج برسد، اما به قیمت دیگران.»
ناتالی فاقد مهارتهای کلیدی مدیریت رابطه است که به او اجازه میدهد تا به طور مثبت با همکارانش تعامل داشته باشد و افراد را برای سختتر کار کردن ترغیب کند. نگرش منفی او و عدم تمایلش به تأیید دستاوردهای دیگران، توانایی او را برای تقویت روابط اعتمادسازی که برای یک رهبر تأثیرگذار ضروری است، مختل میکند.
چگونه با فردی با هوش هیجانی پایین برخورد کنیم؟
تعامل با کسی که فاقد هوش هیجانی در محیط کار است، میتواند خستهکننده باشد، به خصوص زمانی که سوءتفاهمها، حالت تدافعی یا درگیریها پیش میآید. در حالی که شما نمیتوانید EQ شخص دیگری را کنترل کنید، میتوانید نحوه تعامل خود با آنها را کنترل کنید. در اینجا پنج راه برای استفاده از هوش هیجانی خود برای هدایت مؤثرتر این پویاییها آورده شده است:
- مرزهای روشن را زودتر تعیین کنید. افراد با EQ پایین ممکن است ناخواسته از حد خود بگذرند، صحبت را قطع کنند یا اصطکاک عاطفی ایجاد کنند. با تعیین واضح و آرام مرزها، به عنوان مثال، در مورد سبکهای ارتباطی، رفتار در جلسه یا زمانبندیها، شما حفاظهایی ایجاد میکنید که از رنجش جلوگیری کرده و تعاملات را سازندهتر نگه میدارند.
- روی حقایق تمرکز کنید، نه احساسات. افراد با EQ پایین اغلب در پردازش ظرایف عاطفی مشکل دارند. هنگام بحث در مورد چالشها، از زبان عینی استفاده کنید: چه اتفاقی افتاد، تأثیر آن چه بود و چه چیزی باید تغییر کند. این به کاهش حالت تدافعی عاطفی کمک میکند و تمرکز را بر حل مسئله نگه میدارد.
- رفتار مثبت را تقویت کنید. اگر یک همکار با EQ پایین حتی یک گام کوچک به سمت گوش دادن، تأیید دیگران یا تنظیم احساسات خود بردارد، آن را تشخیص دهید. تقویت رفتاری که میخواهید ببینید میتواند به ایجاد عادات جدید و تغییر لحن تعاملات آینده کمک کند.
- انتظارات را واقعبینانه مدیریت کنید. یکی از رهاییبخشترین حرکات EQ، رها کردن انتظارات غیرواقعبینانه است؛ انتظارات غیرواقعبینانه در واقع رنجشهای از پیش برنامهریزی شده هستند. از کسی که این مهارتها را توسعه نداده است، انتظار همدلی یا تأمل عمیق نداشته باشید. در عوض، روی آنچه ممکن است تمرکز کنید – احترام متقابل، وضوح و یک هدف مشترک – حتی اگر ارتباط عاطفی وجود نداشته باشد.
- از انرژی خود محافظت کنید. تعامل با افراد ناآگاه از نظر عاطفی میتواند خستهکننده باشد. حتماً جلسات با آنها را زمانی برنامهریزی کنید که انرژی و ظرفیت عاطفی لازم برای مدیریت خوب احساسات خود را دارید. همچنین، فضایی برای ریکاوری ایجاد کنید. پس از مکالمات پرتنش استراحت کنید، با فردی که به او اعتماد دارید صحبت کنید یا از تکنیکهایی مانند تمرینات تنفسی برای بازنشانی استفاده کنید. اولویت دادن به سلامت عاطفی خود نیز نوعی EQ است.
مهارتهای EQ برای هر مرحله از سفر
اگر در محیط کار با فقدان هوش هیجانی روبرو هستید، مدیریت آن تنها گزینه شما نیست. TalentSmartEQ میتواند به شما، تیم شما و کل سازمانتان در ارزیابی و بهبود هوش هیجانی کمک کند. ما مجموعهای از راهحلهای EQ، برنامههای گواهینامه مربیگری، کوچینگ و سایر منابع را برای کمک به سازمان شما در مهار قدرت EQ ارائه میدهیم. با ما تماس بگیرید تا بدانید چگونه شروع کنید.
منبع مقاله